و قاف/حرف آخر عشق است/ آنجا که نام کوچک من آغاز می شود...
خسته ام از آرزوها، آرزوهاى شعارى
شوق پرواز مجازى، بال هاى استعارى
لحظه هاى کاغذى را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانى، زندگى هاى ادارى
روى میز خالى من، صفحه باز حوادث
در ستون تسلیت ها، نامى از ما یادگارى...
قیصرعزیز تا همیشه جاریست ، گرچه جسمش در این عالم نباشد...
روحش شاد.
تقدیم به قیصر شعر ایران :
قیصر ! سلام همدم شب های عاشقی
اشعار تو تشنج تب های عاشقی
قیصر نفیر نی لبک مردمان شهر!
قیصر حلول " آیینه ی ناگهان " شهر
مارا برای خاطره تا "تازه ها" ببر
با آفتاب "در گذر از کوچه ها" ببر
بگذار در "تنفس صبحت " رها شویم
با بغض ناب هر غزلت آشنا شویم
"گفتی غزل بگو چه بگویم ؟مجال کو؟"
این بیشه زار شعر ولی کو ؟ غزال کو؟
قیصر شروع نام تو با ختم نام عشق
شاید بهانه شد که شوی هم کلام عشق
قیصر ! تو رفته ای قلم شاعران شکست
سوگ عروج تو به دل کوچمان نشست
ما گم شدیم با تو در این عاشقانه ها
رسمش نبود بگذری از این بهانه ها
مضراب را دوباره به ساز قلم بزن
شوری بگیر قیصر ایران و دم بزن
باشد که شعر تو نفس شعرمان شود
یادی ز شعر تو هوس شعرمان شود ...
خدایش بیامرزاد