...now
جلوی آیینه که می روم
می توانم قبول کنم که ۲۰ ساله ام .
از دست دادن رفیق ۸ ساله کم سخت نبود .
مبارکم باشد .
مبارک صاحبش باشد .
کار نیمه تمامی دارم انجامش که بدهم ٬
سهمم را زندگی خواهم گرفت ٬ از عشق .
خوبم .
آمدم :)
ریحانه
گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ
جلوی آیینه که می روم
می توانم قبول کنم که ۲۰ ساله ام .
از دست دادن رفیق ۸ ساله کم سخت نبود .
مبارکم باشد .
مبارک صاحبش باشد .
کار نیمه تمامی دارم انجامش که بدهم ٬
سهمم را زندگی خواهم گرفت ٬ از عشق .
خوبم .
آمدم :)
ریحانه
من تو را شگفت بدانم
در این جریان
که از شگفت بودن همه چیزی
عادی می نماید؟
وگرنه تو عادی ترین موسمی
که می باید به چار موسم افزود.
و چشمان تو،
راحت ترین روزی که می توان برای زیستن تصمیم گرفت.
بیژن الهی
- علاقه به وبلاگ نویسی مان را از دست داده ایم! (حداقل در اینجا!)
- دلمان برای یک عدد ریحانِ بی معرفت بسی تنگ است... این درد دوری است که عادت نمی کنم...
-به حس ششم قوی خودمان ایمان داریم ولی خب اگر همه ی حدس های آدم درست از آب در بیاید که دیگر هیجان معنی ندارد!
آرزو
صاف و پوست کنده بگویم
می ترسم
برایم دعا کنید
دقایقی از فردا را در اتاق عمل می گذرانم
ریحانه
این روزها "حمید طالب زاده " گوش می دهم
زیر لب زمزمه می کنم : "همه چی آرومه من چقد خوشحالم "
و مدام در آیینه نگاه می کنم
نکند بینی ام دراز شود !!!
پ.ن : نمایشگاه کتاب را دوست داریم ٬ خوشحالیم که می رویم !
۲. پینوکیوی مبدلی هستم در انتظار فرشته ی مهربان بلکه آدم شوم و درسی ...
ریحانه
حیف است باران بیاید دانه درشت و نشنوی :
گر آن عیار شهر آشوب روزی حال مرا پرسد / بگو خوابش نمی گیرد به شب از دست عیاران!!!
بشنوید :
آواز ابوعطا -رستمیان و گروه اساتید
پ.ن : ایضا حیف است احمدی نژاد تنها دو دوره رییس جمهور باشد .
۲. باران بیاید ٬ اس ام اس هم می آید ٬ آن وقت می شود تصمیم گرفت از آن بزرگ هایش !
۳.بخدا نمی خواستم دنیایم اینطور باشد
ریحانه

" یادت می آید رفته بودی خبر از آرامش آسمان بیاوری؟ "
برگرد!
من که ایمان داشتم
به همین آرامشی که در بی خبری ست
همین آرامشی که در فراموشی...
که در هیچ آسمانی نیست
برای هیچ پرنده ای
نگرد!
گفته بودم که
" با تو در تغافل لذتی ست..."
نشنیدی؟
برگرد!
آرزو
شب از چشمان تو می گریزد
در رگ های من می ریزد
در گلویم گره می خورد
در دهانم جاری می شود
...
موهایم را می بافی
که قدری کوتاه بیاید؛
قهر میکند
صورتش را
در دستانِ من
پنهان می کند
چشمانت را می بندی
به خواب می رویم.
- شانه هایت
در سر انگشتانم لمس که شوند
صبح
مهمان چشمانت خواهم بود-
آرزو
۱.
کنار ِ کو تاهی ِ پنجره ی نیمه باز
باد
شعر می شود
می دود
توی
دست هایم
که بگوید ...
۲.
تقدیر من
و پنجره
تنها شکافی ست
برای زمزمه ی گاه گاه ِ
باد
۳.
می دود
در تو در توی تنم
دفترم
درخت های تختم
بیدند
که مجنون شده اند .
حالا تو بگو
چرا
آواز درخت های تخت
عاشقانه ترین شعر نباشد ؟
پ.ن : غزل معشوق میخاهد گفته بودم که !
۲. این اولین سپیدی ست که دوستش دارم ![]()
ریحانه
رم دادن
صید خود ٬
از آغاز غلط بود
حالا که رماندی و
رمیدیم ؟
رمیدیم .
برای آن اندکی که نشنیده اند :
ریحانه
هیچ حرفی نمیشه زد فقط سکوت !