غمگینم
غمگینم...
چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ برمی گردد
پسرش نیست!
"مایاکوفسکی"

پ ن: بجای همه ی ابرهای لعنتیِ این روزهای شاهرود، منم که دارم می بارم...
+ نوشته شده در شنبه دوازدهم بهمن ۱۳۹۲ساعت 21:48  توسط آرزو و ریحانه
|
گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ
غمگینم...
چونان پیرزنی که آخرین سربازی که از جنگ برمی گردد
پسرش نیست!
"مایاکوفسکی"

پ ن: بجای همه ی ابرهای لعنتیِ این روزهای شاهرود، منم که دارم می بارم...
بهمنِ خوبِ من! دارم از تو می ترسم!