...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

می نویسم .

 

گفت : هر وقت دلت تنگ بود

مرا سه بار صدا کن

سه بار صدا کردم آمد

گفت : امسال چرا بهار دیر کرده است .

فقط گفتم : من مسافرم .

 

 

 

 

 

پیوست :

می دانم دلم برای فضای این وبلاگ تنگ خاهد شد . می دانم بر خاهم گشت .

می دانم هیچ جا " گفت ِ بی گو " نمی شود .

می دانم هیچ چیز جای " اولین ها " را نمی گیرد .

می دانم ...

همه این دانستنی ها را می دانم اما فعلن باید بروم  .

مرا در این جا دنبال کنید :

فتــــــــــــــــــــــــح صبـــــــــــــــــــــــــــح ...

 

 

ریحانه


+ نوشته شده در  پنجشنبه بیستم خرداد ۱۳۸۹ساعت 1:44  توسط  آرزو و ریحانه  | 

... و بالاخره "ترین ها"

آخرین " ترین" های کانونی

 

(فقط عده ای خاص ازاین پست سر در خاهند آورد پیشاپیش پوزش...)

 

"توی شهری که تو نیستی همه جا رو غم گرفته"ترین، آدامس خارجی دار ترین : ریحانه

دبیرترین، با جنبه ترین، مستبد ترین، ظرافت زنانه بازی کن ترین، مهندس ترین!، دارا و ندارترین!: سمیـه

هیپنوتیزم کن ترین، اعتماد بنفس ترین،مرموز ترین،آماردارترین، چو انداز ترین: خدای مکتب پیریسم: بهزاد نون

مدعی البهمن ترین، زبون باز ترین، خودشیرین ترین، صدای هنری دار ترین، خود شیفته ترین: سالک اول پیریسم: سعید الف(ملک الشعرا)

بحث راه بنداز ترین، دی ماهی ترین، پانتومیم باز ترین : سالک دوم پیریسم: مهدی عین

رژیم دارترین!،خونسردترین، تلفن بدست ترین،دلسوزترین، خوشگذرون ترین، احوال بپرس ترین: ادیب محیط زیستی ها: علی عین

مهربانی ترینِ سابق، خوش خنده ترین،کار راه بنداز ترین، دست و دلبازترین، "دل از او برد و روی از وی  نهان کرد" ترین: حمدی نون

لیدر ترین، تور راه بنداز ترین، حل تمرین ترین: محسن ه

مزاحمش میشن ترین، آب زیرکاه ترین، رک ترین، هندسام ترین اسبق: بورژوای محیط زیست: امیر مسعود الف

ساکت و آرام ترین، نقشه کش ترین: پرنیان

ساندویچ درست کن ترین، خارجی ترین، موسیقی دان ترین!: فهیمه

شاکی ترین، دو دره ترین،کارخونه دار ترین!: بورژوای ادبی: یوسف عین

ادبی ترین!، کم حرف ترین: همخونه ای بخت برگشته: مجتبی ز

کم پیدا ترین: سیگار مارل برو دار ترین: همچنان تک داماد کانون: مجتبی سین

کارآفرین ترین،  بیا و برویی داره ترین: مهمان منتقل شده!: بهاره

احساساتی ترین: آنا شاعری که شعر نمی گوید! (یاد آنه شرلی افتادم انقد احساساتی بود:))

کم پیدا ترین، جدن ترین: آرش الف

سالی یکبار خیلی شاعره ترین، مقتدر ترین: فائزه

متحول ترین:غزلسراترینی که سپیدگو میشود!: مهران کاف

مترجم ترین، سبز ترین، سینمایی ترین: امین شین

حرص بخورترین: غزاله

متال ترین، سرکار بذارترین، کتابدار ترین: محمدرضا ر

موقشنگ ترین، امریکایی ترین: رضا دال

بینا ترین: عمرانی ترین: ریحانه و فهیمه

کتابخون ترین: مادربزرگ امیر مسعود

بچه محل ترین : علی و حمدی

تریپش ما رو کشته ترین، با شخصیت ترین، هندسام ترینِ تازه کشف شده: آقای کافه کلبه: سید سین سید جیم

"مگه چی خاستم ازت بجز عاشق بودن که چشام برای تو آینه دق بودن" ترین: دوستِ آواره ی مشهدی!

موهومی ترین جانداران کانون: نادان1، نادان2، سیندرلا، فرشته، ماندانا، زهره

"نه اینور نه اونور جلوی پاتو نیگا کن" ترین ها: لیدرهای سر به زیر! (انسانهای پرهیزگارنما!)

ادعاشون میشه ترین،امیدوارترین!، 8ترمه تموم کن ترین ها!!!: ادبی های مودب!

 

ترین های کارگاهی

"شعر و غزل نمی تونه وصفت کنه" ترین: سیامک

تریپ روشنفکری ترین، متوازن ترین: بیخوف (کچل میکنه ریش میذاره طویــل!، ریشاشو کوتاه میکنه موهاشو بلند! خلاصه قانون بقای جرم روی سر و صورتش برقراره!)

منتقد ترین: استاد هزار

نمونه ای از نقد گوهر بار استاد هزار:

من در کارگاهتون بلندپروازی هایی دیدم که منو نگران کرد! چرا مقایسه می کنید؟

ایران 700 تا شهر داره یکی ش شاهروده. شاهرود 100تا شاعر داره یکیش یه خانم شاعر جوان کم تجربه ای بنام آرزو ب. حالا ما میخایم شعرش رو نقد کنیم:

در سرم پر از خابهای ندیده است!

اینجا شاعر منظورش از سر فکر و ذهن بوده!!! عجب!

خابهای رنگی

پر از پیراهن های تو

خب اول میگه خابهای ندیده بعد میگه پیراهن های تو! معلومه که اینها رو ندیده ولی دلش میخاد ببینه! آخی! این نشون میده دغدغه ی شاعر در همین حده!(منظورش شعور شاعر بود البته!)

و هر بار می ایستم

در ارتفاع انتظار

به دکمه ی پیراهنت که فکر می کنم

از اتفاق می افتم.

این نشون میده که دکمه ش شل بوده!

حالا بازم جای شکرش باقیه اگه  مثلن به یقه ی پیراهن فکر میکرد ممکن بود خفه بشه طفل معصوم!

خانم آرزو ب من به شما توصیه میکنم موقع خاب به چیزای بهتری فکر کنید!

آخه اینهمه موضوع هست برای خاب دیدن! ببخشید شعر گفتن! حالا شما هر خابی که می بینی که نباید بیای در ملاعام منتشر کنی دخترم! اصلن یه پیشنهاد بهتر! برو بشین درستو بخون.

 

 

ترین های روزی

خاطره انگیز ترین روز: روز جنگل ابر و ماکارونی و بازی پانتومیم

تولد ترین روز: روز عمل به حداقل ها!: روز خرقان (چه میکند این شلیته!:دی)

مجانی ترین روز: روزی که از حمدی شیرینی گرفتیم و از مهران ر ساندویچ! با کارت یکی از بچه ها 2نفری ناهار خوردیم بعد کرایه رو هم یکی از دوستان حساب کرد!:دی

استعداد شکوفاکن ترین روز، گریه و خنده دار ترین روز: روز فروش نشریه با ترفندهای جالب!

شعاری ترین روز: روز خرپاها که مکانیکی ها با شعارهای دندون شکن!هیچ حداقلی باقی نذاشتن!

رو اعصاب ترین روز: اون روز که دوستان خاستن بجای من یه بار بولتن دربیارن!

 

 

جملات و تیکه کلامای بیادموندنی:

 

(مانیفست مکتب پیریسم):

- پیریسم نه تعهد می پذیرد نه تعهد بر دوش میگذارد؛ تعهد را به زیر دوش می برد!

- از هست تا نیست فاصله ای هست که در واقع نیست!

شیخ بیدآباد: انقلاب از بیدآباد آغاز شد!!!

حمدی: این هسته که اینجا هسته توش یه چیزی هسته که درواقع نیسته...

مهدی: من درآینده قراره نماینده مجلس شم!

علی:

- ما ماموریم و معذور!

- داری مشقاتو گوش میدی؟

- معصومیت از دست رفته به چشماش بازگشته!

- بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــب

میـــّـه:

- بچه هـا!  انقد چاچول بازی در نیارین!

- مهـــــــدیـــــــــــــــی!!!

-(وقتی دبیر فخیمه ادبی در حال گوش دادن به صدای گوش نواز حاج قربان است و یک ازخدا بیخبر! یکهو صدا را قطع میکند!) این اعتراض میّه است که : گل که لگد نمیکردم!!!(به نیشابوری یعنی: داشتم گوش میدادم!!!)

بهزاد: دیوانه ای؟!

تهدید بهزاد: ما یه دوستی داریم...که باهم یه وبلاگی داریم... بیــــــــــــــــــــــب

ریحانه:

-گوشیم نیس! آرزوووووو یه زنگ به گوشیم بزن! (وقتی روزی ده بار این اتفاق می افتد...!)

- میزنم لهت  میکنماااااااااااااا

- گندت بزنن!

- تاچشات در آد

آنا: وایـــــــــــــــی تمام موهای تنم سیخ شد!

رضا (درحالیکه یک روز ناهار ندارد و بشدت گرسنه است!):

من قرصی خاهم ساخت که انسان رو از دغدغه ی غذا خوردن نجات بده قرصی که وابستگی و نیاز ادم رو به غذا برطرف کنه!

اما جمله ی برتر: همچنان "از همه تون که بعید نباشه از بعضیاتون خیلی بعیده!" و "سمیه تو در کانون ادبی یک اشتباهی!"

 

*تشکر ویژه از همکاری های بی دریغ ریحانه ی جان

*توضیح نوشت:

 بدلیل بی جنبه بودن برخی دوستان قسمتهایی از ترین ها حذف شد! همچنین بدلیل نداشتن حوصله ی کافی، ترین های دانشجویی را فاکتور گرفتیم! همچنین تر؛ یک سری عکسِ خاطره انگیزناک قرار بود آپلود شود که حسش نبود شاید بعدن الصاق شود.

 

* آخر نوشت:

بدین وسیله و از همین تریبون فارغ التحصیلی آقایان حمدی نون، علی عین، محمدرضا ر، امیرمسعود الف، فائزه الف، مجتبی سین و امین شین را تبریک عرض نموده؛  سور مهندسی آنان را از خداوند منان خاستاریم!

همچنین مراسم گودبای پارتی ای بدین مناسبت برگزار می شود که زمان ان متعاقبا" اعلام خواهد شد.

درضمن مراسم خداحافظی ریحانه ی جان نیز همزمان در همان مکان خواهد بود.

از تمام مدعوین گرام تقاضا می شود با حضوری سبز و دستانی پر! دل این عزیزان را شاد و این روز را بیادماندنی نمایند.

و در پایان لازم بذکر است:

از دل برود هر آنکه از دیده رود!

از ما گفتن!

 

با سپاس


+ نوشته شده در  شنبه هشتم خرداد ۱۳۸۹ساعت 12:37  توسط  آرزو و ریحانه  |