...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

ظلم ظالم جور صیاد...

سلام

برام سخت بود که بعد از این همه وقت وبلاگ رو این جوری آپ کنم

پر از کینه و نفرت به همه ی مقدساتم ...

خبر کشته شدن دو تا انسان که حقشون رو می خواستن که بغض شون در مقابل این همه ظلم

شکسته شده بود خبر مجروح شدن هزار نفر از کسایی که رفتن تا براشون ثابت شه که نظرشون مهمه

انقدر بی تابم کرد که نتونستم نیام اینجا و ننویسم ...

این قسمت از حرفم خطاب به نازنینه که الان ایران نیست کاش بیای و بخونی  :

" همیشه پر از غم بودم برات که دوری از ایران

جدا از عزیزات از یارت ! کلی غصه می خوردم که چه جوری بین آدمایی که هیچ شباهتی به ما ندارن

زندگی می کنی ! شعار نمی دم اما خیلی فکر می کردم که آسمون اونجا هم غروبای جمعه ی ایران

رو داره ؟

نازنین الان حسرت می خورم که کاش نبودم ! کاش ایرانی نبودم و انقدر تحقیر نمی شدم !

انقدر با احساساتم با شعورم بازی نمی شد

خوش به حالت که دوری از این همه تزور و مکر "

چقدر بازی مون دادن !!!

گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد        بسوختیم در این آرزوی خام نشد ...

یا علی

پر از درد - ریحانه

 


+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۸۸ساعت 14:20  توسط  آرزو و ریحانه  |