...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

شهر سوگواران

 سلام یه شعر از فریدون مشیری تقدیم به پرنده ی تنهایی که پشت تریبون ها پر پر می زند

 ( تعبیر عبدالجبار کاکایی از میر حسین عزیزمان )

 

ریشه در اعماق اقیانوس دارد شاید

این گیسو پریشان کرده

بید وحشی باران

یا نه دریایی ست گویی واژگونه

بر فراز شهر

شهر سوگواران

***

هر زمانی که فرو می بارد از حد بیش

ریشه در من می دواند پرسشی پیگیر با تشویش

رنگ این شب های وحشت را

تواند شست آیا از دل یاران ؟

***

چشم ها و چشمه خشکند

روشنی ها محو در تاریکی دلتنگ

هم چنان که نام ها در ننگ !!!

هرچه پیرامون غرق تباهی شد

آه باران

ای امید جان بیداران

بر پلیدی ها که ما عمریست در گرداب آن غرقیم

آیا چیره خواهی شد ؟

براشون دعا کنیم

یا علی

ریحانه

 

 

 


+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و هشتم خرداد ۱۳۸۸ساعت 2:0  توسط  آرزو و ریحانه  |