29 تیر
-بدون شرح - :
((انکحت ُ... )) عشق را و تمام بهار را
((زوّجتُ...)) سيب را و درخت انار را
((متعتُ...)) خوشه خوشه رطب هاي تازه را
گيلاس هاي آتشي آبدار را
((هذا موكّلي...))غزلم دف گرفت،دف
تو هم گرفته اي به وكالت سه تار را
((يك جلد...))آيه آيه قرآن!تو سوره اي
چشمت((قيامت))است!بخوان((انفطار)) را
((يك آينه...)) به گردن من هست...دست توست،
دستي پاك مي كند از آن غبار را
((يك جفت شمعدان...))؟!نه عزيزم!دو چشم توست
كه بر دريده پرده شبهاي تار را
مهريه ي تو چشمه و باران و رودسار
بر من بريز زمزمه ي آبشار را
((ده شرط ضمن...)) ده؟!...نه!بگوييد صد!...هزار
با بوسه مهر مي كنم آن صد هزار را
ليلي تويي كه قسمت من هم جنون شده
پس خط بزن شرايط ديوانه وار را
.
.
.
پ. ن :
پ.ن ۲ :
منی که بی" ه " تانیث سبز اگر بودم نشسته بود دلم توی لقمه نانت ...
بر قرار باشید