دل ... دل ... دل ... لعنت خدا بر تو !
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری از را از یاد برده ام
و اسامی آسان نزدیک ترین کسان دریا را
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست که دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد
این سادگی
این رسیدن رویا
معلوم است که بعد از نامه ها مرا آوازی از تحمل اوقات گریه آموخته اند
کجا می روی حالا
بیا
هنوز تا کشف نشانی آن کوچه
"حرف ما بسیار و وقت ما اندک و آسمان هم که بارانیست"
اصلا فرض که مردمان هنوز در خوابند
فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید
فرض که بغضی از اینجا دور
حتی نان از سفره وکلمه از کتاب,
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته اند
با رویاهامان چه می کنند
همین جا
نزدیک به همین میل همیشگی رفتن
انگار که بادبادکی از یاد رفته بر خار خوش باور
چشم براه کودکان دبستانی دور
هی بیقراری غروب را تخمل می کند
اما کمی دورتر از باد نابلد
عده ای آشنا مشغول چراغانی کوچه تا انتهای آینه اند
انگار
شب دیدار باران و بوسه نزدیک است
تو ای زلالتر از باران
نازکتر از نسیم
دل بیقرار من
ریرا
رو به آن نیمکت رنگ و رو رفته
بال بوته بابونه
همان کنار ایستگاه پنجشنبه
همانجا
نزدیک به همان میل همیشه رفتن
اگر می آمدی
می دانستی چرا همیشه رفتن بسوی حریم علاقه آسان و
باز آمدن از تصرف بوسه دشوار است
راستی مگر نشانی ما همان
کوچه پیچک پوش دریا نبود
پس من اینجا چه می کنم
از این چند چراغ شکسته چه می خواهم
اینجا هیچکدام از این همه پنجره دلبسته غمگین هم نمی دانند
کدام ستاره در خواب ما گریان است
من البته آن شب آمدم
آمدم
حتی
تا همان کاشی لب لعابی آبی
تا همان کاشی شب شکسته هفتم
اما جز فال روشنی از فال حافظ و
عطر غریبی از بوی گیسوی تو با من نبود
آمدم
در زدم
بوی دیوارودل دل دریا می آمد
نبودی و
هیچ همسایه ای انگار تورا نمی شناخت
دیگر از ان همه کاشی
از ان همه کلمه
کبوتر و ارغوان
انگار هیچ نشانه روشنی نبود
کسی از کوچه نمی گذشت
تنها مادری از آواز گریه های پنهانی
از همان بالای هشتی کوچه می آمد
نه شتابی در پیش و
نه زنبیلی در دست
فقط انگار زیر لب چیزی می گفت
خاموش و خسته
صبور و بی پاسخ از کنار نا دیدن
گذشت
آه اگر بمیرد این لحظه
چه کبوترانی که دیگر ازبالای اسمان بام حرم باز نخواهند گشت
میان ما مگر
چند رود گل آلودپر گریه می گذرد
که از این دامنه تا آن دامنه که تویی هیچ پلی از خواب پروانه نمی بینم
پ.ن : شعر پر حس سید علی صالحی با صدای دیوانه وار
وحید جلیلوند فقط بغض رو هدیه می کنه !