...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

از وقت و روز و فصل ؛ عصر و جمعه و پاییز دلتنگند

امروز ۱ مهر سالروز میلاد خسرو آواز ایران استاد شجریان

همزاد پاییز حسین منزوی بود

هیچ حرفی ندارم از تابستونی که سرد اومد و گرم رفت

-منظورم اصلا هوا نیست -

فقط شعری از حسین منزوی :

 

محبوب من ! بعد از تو گیجم بی قرارم خالی ام منگم
بر دار بستی از چه خواهد شد٫ چه خواهم کرد ٫ آونگم
سازی غریبم من که در هر پرده ام هر زخمه بنوازد
لحن همایون تو می آید برون از ضرب و آهنگم
.
صلح است عشق اما اگر پای تو روزی در میان باشد
با چنگ و با دندان برای حفظ تو با هر که می جنگم
حود را به سویت می کشانم گام گام و سنگ سنگ اما
توفان جدا می افکند با یک نهیب از تو به فرسنگم
در اشک و در لبخند و سوک و سور رنگ اصلی ام عشق است
من آسمانم در طلوع و در غروب آبی است پیرنگم
از وقت و روز و فصل عصر و جمعه و پاییز دلتنگند
و بی تو من مانند عصر جمعه ی پاییز دلتنگم

 

 

 

پ.ن : جز پارسال هیچ وقت پاییز رو دوست نداشتم همیشه به

اندازه کافی دلیل واسه غمگین بودن دارم پس نیازی به روزهای

دلگیر پاییز نیست ...

پ.ن 2 : پاییز می رسد که مرا مبتلا کند

           با دردهای کهنه مرا آشنا کند

پ.ن ۳ : از پاییز امسال می ترسم

پ.ن ۴ : حالم بده ٫ خدا کمک ...


+ نوشته شده در  چهارشنبه یکم مهر ۱۳۸۸ساعت 2:15  توسط  آرزو و ریحانه  |