...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

واسه اینکه بمونه - دو واحد کارگاه  -

 

دعوا بود سر اینکه کارگاه برداریم یا زبان تخصصی ...

کارگاه برداشتیم دو تا یه واحدی برای بالا بردن معدل !!!

اولین دوشنبه بعد از شروع ترم 

 ما با خوشحالی نمی دونستیم که کدوم یکی از کارگاه ها برنامه ی امروزمونه

پس نرفتیم -روز خوبی بود -

اولین سه شنبه بعد از شروع ترم

اسم ما در لیست حضور و غیاب کارگاه ۱ نبود و فهمیدیم گروه ما دوشنبه رفتن سر کلاس

اما ما حضور زدیم و شتابان به سمت کارگاه2 که همزمان با این کارگاه تشکیل می شد و

گروه اصلی ما بود با ۴۵ دقیقه تاخیر حضور زدیم - روز خوبی بود -

دومی رو اول می گم :

کارگاه ۲

 باد مهندسی به گلومون می نداختیم رو کاپوت ماشین سوار می شدیم و آچار رو تا دسته تو

موتور فرو می کردیم و استاد که فقط لبخند می زد

تو امتحان شفاهی تقلب می کردیم و استاد به ستوه میومد اما

 به گفتن جمله ی " تو تو خونه چیکار می کنی؟؟؟ "  بسنده می کرد  و من خجالت نمی کشیدم

دو جلسه غیبت داشتم استاد انقدر تیز بود که نشه مثله استاد آزمایشگاه جلو چشمش غیبتارو

حاضر کنم و نفهمه پس نمره ام رو از ۱۶ حساب کرد




 

کارگاه ۱

آواز می خونم و استاد رو می بینم که پشت سرمه و داره می خنده

با قوطی های مایع ظرفشویی رو لباس جلویی خنک کننده می ریزم و استاد میخنده و به گفتن

"بی انصاف " بسنده می کنه

اکثر کارا رو خود استاد انجام می ده و با غر غرای ما مواجه می شه که "چه توقعاتی از آدم دارید ؟"

به استاد عیدی میدیم و کلاس رو می پیچونیم

مادر بزرگم رو  برای فقط ۱ جلسه غیبت بیمارستانی می کنم

ترم داره تموم میشه اما ما هنوز مجبورم پیچ بسازیم  ...

 


 

 

پ.ن :این ترمم تموم شد با خاطره هاش

پ.ن۲ :کارگاه ها خوب بودن با هم خندیدیم زور زدیم پیچ ساختیم مهره ساختیم موتور پیکان پیاده

کردیم و  مهندس شدیم

پ.ن۳ :چایی خوردن اگه تو اتاق استاد باشه به صد تا باواریا تو بوفه می ارزه

پ.ن ۴ : مشغول تحلیل "ترین ها " ی این ترمیم و انشاالله بزودی وبلاگ رو بروز می کنیم

 

 

منی که بی "ه" تانیث سبز اگر بودم ...

 

 

 


+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم دی ۱۳۸۸ساعت 1:21  توسط  آرزو و ریحانه  |