بغض فرو خورده ام چگونه نگریم
تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده من
چرا من نگذرم از یه پوست و خون، به اسم تن
تو خیالم م نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم
نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی
توی این کابوس درد، رویای مهربونمی
وقتی حتی پیشمی، دلم برات تنگ میشه باز
عشق تو، تو لحظه ها حادثه ساز و قصه ساز
به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر میشم
نمی دونم چی میشه، بدجوری گوشه گیر میشم
ممنونم که بچه بازی هامو طاقت می کنی
هر چقدر بد میشم اما تو نجابت میکنی
هر کجای دنیا که باشم با منی و با منی
نگران حال و روزم بیشتر از خود منی
پ.ن :
۱. بی اغراق چند ده بار از بعد ظهر این آهنگ رو گوش دادم و ...
۲. یک هفته مثل برق و باد گذشت و من خواب بودم
۳. دلم تنگ و دلم تنگ و دلم تنگ
ریحانه
+ نوشته شده در جمعه هفتم اسفند ۱۳۸۸ساعت 23:53  توسط آرزو و ریحانه