...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

عشق را در کشور ما اعتبار دیگرست/ یوسف اینجا بر سر راه زلیخا می رود

 

تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو / تا تو بداد من رسی من بخدا رسیده ام

*

به محفلِ من و دل، از تو گفتگوست هنوز / عجب از دل که گرفتار آرزوست هنوز

*

تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده / بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده

*

تا دل نمی برم به کسی دل نمی دهم / صیاد من نخست گرفتار من شود

*

فرق است میان آنکس یارش در بر / با آنکه دو چشمش انتظارش بر در

*

چه شیرین آمدی، شوری به دل انداختی رفتی / نگاهی کردی و کار دلم را ساختی، رفتی

*

چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد

*

ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار / دو نگه چون بهم آمیخت همان آغوشست

*

در وصلم و می میرم از این رشک که آیا / دست هوس کیست در آغوش خیالش!

*

زبانت را نمیفهمم، نه بی شوقی نه مشتاقی / نگاهت را نمی خوانم، نه بی مایی نه با مایی

*

ز قد و قامت آن غارت هوش / موذن کرد "قد قامت"  فراموش

*

اینکه هر سو می کشم با خود مپنداری تن است / گور گردانست و در او آرزوهای منست

*

این مپندار که نقش تو رود از نظرم / خاطرت جمع که در خواب پریشان منی

*

ای عشق خوارتر کن از اینم به کوی او / تا هرکه بیندم نکند آرزوی او

*

عشقبازیست نه بازی که مرا مات کنی / نازنینا! دل من صفحه ی شترنگ که نیست!

*

غیر از وصال نیست خیال دگر مرا / ترسم خدا نکرده خیال دگر کنی!

*

کجا روم که ببینم تو را؟ نمیدانم / به جستجوی تو امشب به خواب هم رفتم!

*

نیست عاشق را زبان گفتگو / چونکه با معشوق گردد روبرو

*

مرا نتوان به ناز و سرگرانی صید خود کردن / نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمی گردد

*

هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد / دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز

*

من به مردن راضی و پیشم نمی آید اجل / بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید

 

 

 

آرزو


+ نوشته شده در  سه شنبه یازدهم اسفند ۱۳۸۸ساعت 23:14  توسط  آرزو و ریحانه  |