عشق را در کشور ما اعتبار دیگرست/ یوسف اینجا بر سر راه زلیخا می رود
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو / تا تو بداد من رسی من بخدا رسیده ام
*
به محفلِ من و دل، از تو گفتگوست هنوز / عجب از دل که گرفتار آرزوست هنوز
*
تا بوده چشم عاشق در راه یار بوده / بی آنکه وعده باشد در انتظار بوده
*
تا دل نمی برم به کسی دل نمی دهم / صیاد من نخست گرفتار من شود
*
فرق است میان آنکس یارش در بر / با آنکه دو چشمش انتظارش بر در
*
چه شیرین آمدی، شوری به دل انداختی رفتی / نگاهی کردی و کار دلم را ساختی، رفتی
*
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را / که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
*
ادب عشق تقاضا نکند بوس و کنار / دو نگه چون بهم آمیخت همان آغوشست
*
در وصلم و می میرم از این رشک که آیا / دست هوس کیست در آغوش خیالش!
*
زبانت را نمیفهمم، نه بی شوقی نه مشتاقی / نگاهت را نمی خوانم، نه بی مایی نه با مایی
*
ز قد و قامت آن غارت هوش / موذن کرد "قد قامت" فراموش
*
اینکه هر سو می کشم با خود مپنداری تن است / گور گردانست و در او آرزوهای منست
*
این مپندار که نقش تو رود از نظرم / خاطرت جمع که در خواب پریشان منی
*
ای عشق خوارتر کن از اینم به کوی او / تا هرکه بیندم نکند آرزوی او
*
عشقبازیست نه بازی که مرا مات کنی / نازنینا! دل من صفحه ی شترنگ که نیست!
*
غیر از وصال نیست خیال دگر مرا / ترسم خدا نکرده خیال دگر کنی!
*
کجا روم که ببینم تو را؟ نمیدانم / به جستجوی تو امشب به خواب هم رفتم!
*
نیست عاشق را زبان گفتگو / چونکه با معشوق گردد روبرو
*
مرا نتوان به ناز و سرگرانی صید خود کردن / نگردم گرد معشوقی که گرد دل نمی گردد
*
هر که در سینه دلی داشت به دلداری داد / دل نفرین شده ی ماست که تنهاست هنوز
*
من به مردن راضی و پیشم نمی آید اجل / بخت بد بین کز اجل هم ناز می باید کشید
آرزو