زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم ...
بعد یک سال بهار آمده، میبینی که
باز تکرار به بار آمده، میبینی که
سبزی سجدهی ما را به لبی سرخ فروخت
عقل با عشق کنار آمده، میبینی که
آنکه عمری به کمین بود، به دام افتاده
چشم آهو به شکار آمده، میبینی که
«حمد» هم از لب سرخ تو شنیدن دارد
گل سرخی به مزار آمده میبینی که
غنچهای مژدهی پژمردن خود را آورد
بعد یک سال بهار آمده، میبینی که ...
/ ما آمدیم اما داریم می رویم
// زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم........... بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم
/// نایب الزیاره ی همه شما بودم در محضر امام رئوف ، سال نو خیلی مبارکه
ریحانه
+ نوشته شده در سه شنبه سوم فروردین ۱۳۸۹ساعت 9:15  توسط آرزو و ریحانه
|