...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

همه ی معشوق های من!- عشق دوطرفه!

 

* من هنوز در عجبِ این رسم و رسومات عید موندم!

حالا از اینکه چقد خاله بازیه اینکه صبح ما میریم خونه اونا، بعدازظهر اونا میان، شب باهم میریم یه جا دیگه بگذریم!

من موندم چه حکمتیه آدم طی 14 روز (البته اسمش 14 روزه درواقع 5 روز)  در حد انفجار باید شیرینی و آجیل بخوره بعد 360 روز آینده رو بشینه تو خونه ش باد هوا بخوره یا هی سوژه شیرینی گرفتن پیدا کنه! خب مگه بقیه سال رو ازمون گرفتن؟؟؟

من که عاشق شیرینی ام دیگه حالم بد میشه شیرینی می بینم!!!

البته یه راه حل واسه ی همه ی معشوقهای من! –شکلاتهای محبوبم! – پیدا کردم!

هرجا که اصرار میکردن شکلات بردارم، با اجازه ، من خوابگاهی بازی در می آوردم شکلات رو میذاشتم تو جیبم!:دی

خلاصه کلکسیونی از این موجودات دوست داشتنی دارم! اتفاقا خیلی هم خاطره انگیزناکه!

 

 

 

** من همیشه طرفدار عشق دو طرفه بودم! در واقع عشق یکطرفه ممنوع! دور زدن هم همینطور! چیزی که الان ذهنمو خیلی مشغول کرده اینه که من با اینهمه علاقه ای که به مرگ دارم اگه نصف این علاقه رو اون به من داشت الان باید صد بار به وصال هم می رسیدیم!!! افســــــــــوس!

کم کم دارم به این نتیجه می رسم باید بی خیال این مرگ بشم چون دیگه از انتظار خسته شدم! تو سال جدید دیگه "دلا در عاشقی ثابت قدم باش" هم نداریم! همه چی بین ما تموم شد!

 

*** دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت / عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت...

 

آرزو


+ نوشته شده در  پنجشنبه پنجم فروردین ۱۳۸۹ساعت 13:37  توسط  آرزو و ریحانه  |