آیا روز است ؟
دورتر، سخت دورتر، يک فلس ِ من به زيرِ صليب افتاده ست
آيا روز است؟
از گرمای زياد، نقابهامان را برمی داريم. می رويم
به دور، به آنجا
زير ِ صليب، تخم مرغی نصف می کنيم و بهم می زنيم: به سلامتی
و مرگ، دره را، نفس زنان، نقره يی می سازد
دورتر، صفحه ی موسيقی، زير ِ صد ناخن مه گرفته ی زيبا می چرخد
و صدا، همان صداست
آيا روز است؟
بيژن الهي
+ نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم بهمن ۱۳۸۹ساعت 0:26  توسط آرزو و ریحانه
|