...گفتِ بی گو

گفتن های مسکوت و نگفتن های ملفوظ

ترم آخری نیستم!

 

یکی: بسلامتی این ترم درست تموم میشه راحت میشی.

من: بله البته چند واحدم تداخل داره پروژه م هم مونده دیگه... حالا عجله ای هم نیست. تو شهر خودمم....

یکی دیگه: وای خوش بحالت تو که حتمن! معدل الف شدی و شرط معدله کنکورت.

من:!!! حالا نه دراون حد...خسته م شاید ترم بعد ارشد بدم!

یک مسخره: بچه های تیزهوشان که مشکلی ندارن. همه خیلی راحت ۷ترمه تموم میکنن.خیلیاشون ترم ۷ مرخصی بودن. تو هم حتمن ترم ۸تو برا کنکور نگه داشتی؟

من: آره دیگه!!! دقیقن!!!

من: آقای دکتر چرا گروهها انقد تداخل داره؟ من هرجور انتخاب واحد میکنم برنامه نویسی نمیتونم بردارم! 

رییس دانشکده ی محترم!: شما باید این درسو ترم ۳ برمیداشتی! دانشکده مسئول نیست!

عموی نازنین: عموجان سعی کن ارشد همین شاهرود قبول شی.

من:  آره خودمم همین قصدو دارم!

دوست جان: آرزو کارآموزی۲ رو هم همین ترم بردار تموم شه به تابستون نکشه دیگه

من : آر یو کریزی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!

بابای گرامی: کی مدرکتو میگیری؟ با آقای فلانی صحبت کنم بری ...

من:  بابااااااا!!!! من درسم تموم نشده هاااااا!!!!!!

برادر دلسوووووووووز : فک کنم من از خدمت برگردم تو هنوز داری لیسانس میگیری!

من: خب که چی؟

مامان عزیز: فلانی هم که داره ارشد میخونه. دختر فلانی رو که میشناسی؟ گرافیک میخونه! ۲ ترمه متوالی معدلش ۲۰ شده! حالا تو دو ترم متوالی ۲۰ واحد پاس نکردی! مگه فلانی مهندسی مکانیک نیست؟ چطور اون ۸ ترمه تموم میکنه؟ کارت چیه بجز درس خوندن؟ اگه با همون علاقه ای که میری کانون سر کلاسات می رفتی الان وضعت این نبود!

من: سکوت

 

 

کل دیالوگهای چندهفته ی اخیرم!

 

 

-آرزو


+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم بهمن ۱۳۸۹ساعت 12:29  توسط  آرزو و ریحانه  |