زودرنجی
همیشه از اینکه انقدر زود از حرف و رفتار طرف مقابلم ناراحت میشم اینکه انقدر زود تحت تاثیر قرار میگیرم و بهم میریزم؛ از خودم کلافه بودم. گاهی انقدر تکرار میشد که سعی میکردم به روی خودم نیارم که باز ناراحت شدم. احساس ضعف میکردم. خیلی سعی کردم اینطور نباشم ولی معمولن موفقیتی حاصل نمیشد. اختیاری در کار نبود!
تا تجربه ی زود رنجی رو نداشته باشی نمی فهمی که واقعن چقدر برای خود ادم سخته و همونقدر که برای تو عذاب آوره این مدام ناراحت شدن، برای من صد برابر غم انگیز تره... نمیدونستم چیه و چرا از آدما و بعضی آدما ناراحت میشم و خیلی بیشتر.
تا اینکه در چند روز اخیر وقتی در جواب اینکه "ازم ناراحت شدی؟" با افتخار و خوشحالی "نه" گفتم، بعد از سکوت چند ثانیه ای خیلی حرف عجیب و عمیقی شنیدم!
"این ینی توقعت رو از من پایین آوردی؟"
بطرز عجیبی این جمله منو تکون داد! و هنوز فکرمو مشغول کرده. آدم از کسایی که دوسشون داره توقع داره و این باعث میشه سر ساده ترین اختلافات ناراحت بشه. چقدر من تلاش کردم این رفتار رو از خودم دور کنم و الان می بینم که چقدر حالم بهتره وقتی از کسی توقعی ندارم! و بعد از این جمله چقدر متاسف شدم برای همه ی روزهای گذشته م... و برای وزهای آینده و آدمهایی که دیگه قرار نیست ازشون ناراحت بشم.
-آرزو