ریحانه
آهنگ ترکی گذاشتم که دست و پا شکسته برقصم
۵ تا کتاب کنارم باز است
لیوان چایم یخ کرده
یکهو دلم خاست این جا بنویسم.
انگار توی سرم حس تعلیق داشته باشم . خیلی جالب است مدت هاست ناله می کنم اما عمیقن از
هیچ چیز ناراحت نمیشوم . گاهی چیزهایی می شنوم که هر کسی را ناراحت میکند اما من از کنارش
میگذرم .
این مسخره بازی ی قدیم من کی به یک غم عمیق مبدل خاهد شد ؟!
پ.ن : استاتوسهای کوتاه فیس بوک توان جزئی نویسی های بلاگی را از من گرفته ، تا ببینیم
چه می شود .
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۳۹۱ساعت 1:19  توسط آرزو و ریحانه
|